باربدباربد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

باربد عزیز دل مامان و بابا

دیدن کارتون

(چه بگویم به تو ای جان دل نمیدونم عاشقتم عاشق این همه مهربانی که داری) دیروز قسمت اول عصریخبندان را برایت گذاشته بودم 7 دقیقه اول فیلم همه چیز خوب بود و عادی ولی بعد از آن یکدفعه دیدم شروع کردی به گریه کردن برای بچه ای که در کارتون مادرش را از دست داده بود و سپرده شده بود بدست چند حیوان بهت گفتم باربد میخوای فیلم را عوض کنم اگه اذیتت میکنه گفتی نه ولی بعد از چند دقیقه خودت فیلم را در آوردی و رفتی انداختی توی سطل و گفتی من از این فیلمها دوست ندارم عاشقتم عاشق این قلب رئوفتم پسر عزیزم. ...
25 بهمن 1391

باربددر نقش بابا

پسرکم چند وقتی خیلی دوست داره نقش بابا را در خانه ایفا کنه . وقتی بابا مهدی میاد خونه باربد میشه بابا و بابا مهدی میشه باربد جالب اینجاست که باربد زیاد دوست نداره نقش مامان را ایفا کنه ولی عاشق نقش بابا توی خونه است خیلی هم قشنگ اجرا میکنه ویادش هم نمیره بعضی موقعها من و باباش امتحانش میکنیم ببینیم یادش هست مثلا من به باباش میگم مهدی این وسیله را بده به من تا باباش میاد انجام بده باربد به باباش میگه باربد شما بشین کوچولویی من قویترم من میارم وای عاشقشم خلاصه اینکه پسرم یک هنرپیشه واقعیه الهی قربونش بشم. ...
23 بهمن 1391

زمستان مبارک

زمستونه زمستونه                   فصل تگرگ و بارونه هوا شده خیلی سرد                 روی زمین پر از برف چه خوبه کودکستان                 وقتی میشه زمستان کلاغ های سیاه رنگ                 بخاری های روشن وقتی بارون میباره          ...
28 دی 1391

ذوق ورزش

پسر قشنگم این روزها خیلی دوست داره یک ورزشکار باشه همه اش میره دستکش بوکسش را دستش میکنه گرمکنش را هم میپوشه (برام خیلی جالبه که از کجا میدونه این لباس و دستکش به هم ربط داره )خلاصه میپوشه وشروع میکنه به بکس بازی و همه اش میگه من میخوام برم اصفهان با باباجی برم باشگاه آخه باباجی بهش قول داده هر موقع رفت اصفهان باربد را ببره باشگاه الهی قربونش بشم خیلی ذوق میکنه میخواد بره باشگاه هر موقع باباجی زنگ میزنه میگه باباجی من اومدم اصفهان من را میبری باشگاه؟   ...
28 دی 1391

طراح کوچولو

چند وقتی بود میخواستم باربد را ببرم تا سوار مترو بشه چون خیلی دوست داشت مترو را ببینه و سوارش بشه تا اینکه یک روز میخواستیم بریم خونه خاله بتی برای همین تصمیم گرفتیم با مترو بریم اونروز باربد خیلی ذوق داشت و با ذوق میگفت میخواهیم بریم مترو تا اینکه رفتیم و باربد جون با مترو آشنا شد و فهمید که چیه میگفت شکل قطار میمونه خیلی خوشش اومده بود کل راه را هم ایستاده بود و نمینشست ایستاده همه جا را نظاره میکرد. حالا چند وقتی از این موضوع میگذره جالب اینجاست که باربدخیلی علاقه به طراحی مترو داره با اسباب بازیهاش یا با لگو یا با مگنت و یا با هرچی که بتونه مترو درست میکنه و از خودش طرح میده . طراحیهای باربد از مترو: ...
28 دی 1391

زبان انگلیسی

چند وقتی بود خیلی دوست داشتم به باربد زبان انگلیسی یاد بدم ولی همه اش فکر میکردم زود ولی الآن در حدود یک ماهی دارم باهاش کار میکنم البته خودش هم خیلی علاقه داره و وقتی چیز میبینه از من میپرسه مامان انگلیسیش چی میشه یا وقتی حیوونی میبینه که اسمش را یاد گرفته فورا اسمش را به زبان انگلیسی میگه البته من فشار بهش نمیارم و هر وقت دیدم حوصله نداره و داره بازی میکنه و حواسش نیست اذیتش نمیکنم باربد حال حاضر 15 لغت بلده و من به نابغه کوچولوم افتخار میکنم. ...
28 دی 1391