باربدباربد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 9 روز سن داره

باربد عزیز دل مامان و بابا

باربد در باشگاه تیراندازی

یکی ازآرزوهای باربد تیراندازی واقعی با تیر و کمان بود برای همین بابا مهدی تصمیم گرفت یه شب باربد کوچولو را ببره باشگاه تیراندازی توچال شب خیلی خوب بود چون باربد خیلی ذوق کرده بود که میتونه با تیر و کمان واقعی تیر اندازی کنه البته با کمک مربی.   ...
4 آبان 1393

باربد و خانه بازی کانون کودک شیخ هادی

این روزها خیلی خوشحالم چونکه چند وقتی بود تمام دغدغه فکریم شده بود تنهایی باربد دوست داشتم یه جایی باشه که با بچه ها بازی کنه و تمام انرژیش را تخلیه کنه. یه جایی که مثل مهدکودک نباشه مثل خانه بازی باشه خیلی تحقیق کردم ولی اطراف ما همچین خانه بازی نبود البته یکی هست که من از محیطش زیاد خوشم نمیاد.تا اینکه 2 هفته است دیگه از فکر تنهایی باربد  راحت شدم یه خانه بازی خیلی خوب توی محله دایر شد با اینکه کوچیکه ولی باربد ومن خیلی راضی هستیم .باربد از صبح که بلند میشه میگه بریم خانه بازی خیلی اونجا بهش خوش میگذره منهم خیلی راضی هستم چون مدیریت خیلی خوبی داره و بسیار تمیزه واقعا خیلی خوشحالم چون باربد دوستای زیادی پیدا کرده و از تنهایی در اومده ...
1 تير 1393

یک روز پاییزی در پارک ملت به روایت تصویر

باربد و ماشین سواری باربد در کنار دریاچه باربد و تماشای حیوانات باربد در جشن برگ ریزان پاییزی باربد و سینما ٤ بعدی (متاسفانه باربد نمیتونست داخل بشه ولی صداها براش جالب بود) باربد به دنبال کلاغها باربد و بابا مهدی باربد و غلطیدن روی برگها و تپه ها باربد و استراحت کردن و سفارش شیر کاکائو و شکلات دادن   باربد و جمع آوری برگها باربد در میان درختان کاج ...
14 آذر 1392

ذوق ورزش

پسر قشنگم این روزها خیلی دوست داره یک ورزشکار باشه همه اش میره دستکش بوکسش را دستش میکنه گرمکنش را هم میپوشه (برام خیلی جالبه که از کجا میدونه این لباس و دستکش به هم ربط داره )خلاصه میپوشه وشروع میکنه به بکس بازی و همه اش میگه من میخوام برم اصفهان با باباجی برم باشگاه آخه باباجی بهش قول داده هر موقع رفت اصفهان باربد را ببره باشگاه الهی قربونش بشم خیلی ذوق میکنه میخواد بره باشگاه هر موقع باباجی زنگ میزنه میگه باباجی من اومدم اصفهان من را میبری باشگاه؟   ...
28 دی 1391

داغ دحش(باغ وحش)

روز جمعه تصمیم گرفتیم با مهدی که باربد جونی را ببریم باغ وحش. جاتون خالی خیلی خوش گذشت ولی انگار باربد زیاد هم از داغ دحش به قول خودش خوشش نیومد و خیلی کم تمایل داشت که حیوانات را ببینه به جز یک میمون اونهم فکر کنم بخاطر حرکات میمون بود که باربد بهش توجه میکرد.   اینم عکس میمونی که باربد بهش خیلی توجه کرد :   ...
31 تير 1391
1