باربدباربد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 3 روز سن داره

باربد عزیز دل مامان و بابا

رستوران داری از نوع باربد

روز شنبه داشتم تمیز کاری میکردم باربد هم برای خودش از این طرف خونه میرفت اونطرف خونه و جستجو میکرد اول سراغ لباسهای زمستانیش را گرفت من هم براش آوردم همه را یکی یکی پوشید و درآورد تا اخر یک پلیور را برداشت پوشید و دیگه در نیاورد تا آخر شب . بهش میگفتم باربد گرمت نیست میگفت نه سردمه من هم با تعجب میگفتم باشه.وقتی لباسش  را انتخاب کرد شروع کرد به بازی کردن من هم داشتم صندلیهای ناهارخوری را جابجا میکردم تا اینکه دیدم اومده و بهم میگه مامان اینها را برای من اینجا میچینی من هم اطاعت کردم و براش چیدم صندلیها را بصورت گرد گفت بچین بعد هم میز بار را آورد و گذاشت وسط صندلیها یکدفعه رفت توی اتاقش و یک خر عروسکی هم آورد و شروع کرد به رستوران دا...
7 مرداد 1392

یک اتفاق جالب

دیشب باربد کوچولو ساعت 10 خوابید یعنی یه جورایی غش کرد .ساعت 2:30  شب بود من داشتم درس میخوندم باباش هم تازه خوابیده بود یکدفعه دیدم باربد بلند شد یک راست رفت توی آشپزخونه در فریزر را باز کرد بعد هم در کابینت را بازکرد و اومد نشست توی رختخوابش و شروع کرد به گریه کردن دیدم یه بستنی برداشته با یه بشقاب و میخواد بخوره حالا چون نمیتوانست در پاکت بستنی را باز کنه  گریه میکرد چون خوابه خواب بود .من وباباش که مرده بودیم از خنده چون توی خواب و بیداری داشت بستنی میخورد حالا من هم هول شده بودم و نمیدونستم چه جوری ازش عکس بگیرم چون واقعا صحنه جالبی بود خلاصه با هر زحمتی شد  عکس گرفتم  جوری که خواب از سر باربد نپره یه جورایی یاد ب...
23 تير 1392

دیدن کارتون

(چه بگویم به تو ای جان دل نمیدونم عاشقتم عاشق این همه مهربانی که داری) دیروز قسمت اول عصریخبندان را برایت گذاشته بودم 7 دقیقه اول فیلم همه چیز خوب بود و عادی ولی بعد از آن یکدفعه دیدم شروع کردی به گریه کردن برای بچه ای که در کارتون مادرش را از دست داده بود و سپرده شده بود بدست چند حیوان بهت گفتم باربد میخوای فیلم را عوض کنم اگه اذیتت میکنه گفتی نه ولی بعد از چند دقیقه خودت فیلم را در آوردی و رفتی انداختی توی سطل و گفتی من از این فیلمها دوست ندارم عاشقتم عاشق این قلب رئوفتم پسر عزیزم. ...
25 بهمن 1391

باربددر نقش بابا

پسرکم چند وقتی خیلی دوست داره نقش بابا را در خانه ایفا کنه . وقتی بابا مهدی میاد خونه باربد میشه بابا و بابا مهدی میشه باربد جالب اینجاست که باربد زیاد دوست نداره نقش مامان را ایفا کنه ولی عاشق نقش بابا توی خونه است خیلی هم قشنگ اجرا میکنه ویادش هم نمیره بعضی موقعها من و باباش امتحانش میکنیم ببینیم یادش هست مثلا من به باباش میگم مهدی این وسیله را بده به من تا باباش میاد انجام بده باربد به باباش میگه باربد شما بشین کوچولویی من قویترم من میارم وای عاشقشم خلاصه اینکه پسرم یک هنرپیشه واقعیه الهی قربونش بشم. ...
23 بهمن 1391
1