وزنه بردار کوچولو
این چند روزه ما خیلی خوشحالیم چون همینطور داریم مدال کسب میکنیم و حال و هوای خونه کاملا ورزشی شده .باربد کوچولو هم از این قضیه مستثنی نیست و همپای ما تلویزیون را نگاه میکنه و دوست داره جای ورزشکارها باشه .
از پریشب همه اش میگفت من وزنه میخواهم بابا مهدی هم تایرهای کامیونش را درآورد وچیزی شبیه وزنه داد به باربد .باربد خوشحال شد و شروع به بازی کردن با وزنه اش شد . تا امروز که وزنه برداری را نشون میداد شروع کرد به غر زدن که من از این وزنه ها میخواهم منم زنگ زدم به بابا مهدی و گفتم باربد یک وزنه راستکی میخواهد بابا هم گفت شب که از سر کار اومدم براش میارم .
بابایی وقتی از سر کار اومد باربد خواب بود ولی تا صدای باباش را شنید از تختش اومد پایین و سراغ وزنه اش را گرفت بابا مهدی هم یک وزنه خیلی قشنگ که خودش ساخته بود به باربد جونی داد و امشب باربد همپای وزنه بردارها وزنه میزد و میگفت باربد مهرمانه (قهرمانه).
این چهارپایه ای هم که گوشه تصویر باربد آورده گذاشته البته با کمک من و میگفت این گچه و تا میخواست وزنه بزنه تو عالم خودش میرفت و از روی این گچ میزد به دستاش .(عاشق این خلاقیتهاتم پسرم)