باربد و اتو کردن
امروز دیدم عزیز دل مامان همه اش داره به اتوی قدیمی توی دکور اشاره میکنه بهش گفتم باربدم این اتو خیلی سنگینه ولی متاسفانه نتونستم قانعش کنم برای همین اتو را دادم بهش تا اتو را گرفت خودش فهمید خیلی سنگینه .رفت تو اتاق و با اتویی که لباسها را باهاش اتو میکنم برگشت وگفت ٢ تا دوتو (اتو) و دو تا اتو را گذاشت کنار هم و دوباره رفت توی اتاق و با چند دست لباس برگشت وشروع کرد به اتو زدن لباسها البته با اتوی سبکتر.
کار من هم مثل همیشه تحویل دادن لباسها به دوشتریها (مشتری ها) بود. خلاصه جاتون خالی که خیلی خوش گذشت.
اینم چند تا عکس از این روز پر کار پسرم:
اینم عکس لباسهای اتو کرده که مامان باید تحویل دوشتریها(مشتریها) میداد:
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی