باربدباربد، تا این لحظه: 14 سال و 5 ماه و 14 روز سن داره

باربد عزیز دل مامان و بابا

تجربه 10 روزه

سلام ما دوباره از یه مسافرت طولانی برگشتیم با یه کوله بار خاطره مسافرتی که فکر کنم یه کوله بار تجربه به من و باربدم آموخت  قضیه از جایی شروع شد که مامان ن اومد تهران بخاطر یه سری کار اداری  باربد از همون روز اولی که مامان ن اومد ساز رفتن به اصفهان را برای من و پدرش کوک کرد  و همه اش میگفت من میخوام با مامان ن برم اصفهان تا اینکه مامان ن میخواست برگرده اصفهان باربد هم چمدونش را با سلیقه خودش پیچید و گفت من هم میخوام برم اصفهان من و باباش هم تصمیمگیری را گذاشتیم پای خودش ولی از مشکلاتی که شاید براش پیش بیاد هم گفتیم ولی دوست داشت بره پس با هزار دل لرزه باربد را با مامان ن راهیه اصفهان کردیم  من خودم به شخصه فکر نمیکر...
31 شهريور 1393

اجرای پایان دوره ترم نخست بازیهای آوازی

اجرای پایان دوره ترم نخست بازیهای آوازی 5 تیر ماه 1392   بعد از سه ماه پسرک عزیزم این اولین اجرای زنده تو بود امیدوارم که این راه را ادامه بدی و موفق بشی.روز خوبی بود باربد تمام اجراش بدون نقص بود و مربیهای موسیقی از باربد راضی بودن من و پدرش هم خیلی ذوق کردیم و خوشحال بودیم. امیدوارم در ترمهای بعد و اجراهای بعدیت هم همینطور موفق باشی عزیزکم.   ...
5 تير 1393

باربد و خانه بازی کانون کودک شیخ هادی

این روزها خیلی خوشحالم چونکه چند وقتی بود تمام دغدغه فکریم شده بود تنهایی باربد دوست داشتم یه جایی باشه که با بچه ها بازی کنه و تمام انرژیش را تخلیه کنه. یه جایی که مثل مهدکودک نباشه مثل خانه بازی باشه خیلی تحقیق کردم ولی اطراف ما همچین خانه بازی نبود البته یکی هست که من از محیطش زیاد خوشم نمیاد.تا اینکه 2 هفته است دیگه از فکر تنهایی باربد  راحت شدم یه خانه بازی خیلی خوب توی محله دایر شد با اینکه کوچیکه ولی باربد ومن خیلی راضی هستیم .باربد از صبح که بلند میشه میگه بریم خانه بازی خیلی اونجا بهش خوش میگذره منهم خیلی راضی هستم چون مدیریت خیلی خوبی داره و بسیار تمیزه واقعا خیلی خوشحالم چون باربد دوستای زیادی پیدا کرده و از تنهایی در اومده ...
1 تير 1393

خاطرات نوروز93 (سفر به چادگان)

نوروز خوبی داشتیم و در اصفهان به یک سفر چند روز رفتیم .سفری که توی ذهن باربد خاطرات قشنگی به جای گذاشت چونکه همیشه با هیجان درباره اون سفر حرف میزنه .البته در سفر به چادگان چیزهای زیادی را تجربه کرد مثل قایق سواری -سرسره بازی با تشک و ... البته دنیا و حسین دلایل اصلی خوشحالی باربد بودن چون خیلی باهاش بازی کردن .   ...
31 خرداد 1393

ما دوباره برگشتیم (سلام)

پسرک قشنگم سلامی دو.باره به ثبت خاطرات زیبای زندگیت و سلامی دوباره به وبلاگت. چقدر دلم برای نوشتن خاطراتت تنگ شده بود چقدر حرف دارم برای نوشتن از لحظه لحظه زندگی زیبایت امیدوارم دیگه غیبت نکنم و همیشه و هر هفته بیام اینجا و زیبایهای زندگیت را ثبت کنم دوستت دارم ...
22 خرداد 1393

باربد و یک روزکاملا برفی

اینهم یک روز برفی باربد کلی بازی کرد .ازصبح تا دید داره برف میاد گفت مامان بریم برف بازی  .با یک بیل و یک چنگک و یک سطل رفتیم برف بازی توی راه داداش مسعودش را هم دیدیم سه تایی رفتیم دم پارک خونمون برف بازی کلی به باربد خوش گذشت چون یک همبازی بنام باران پیدا کرده بود و کلی باهاش برف بازی کرد .شب هم دوباره بردیمش پارک اونجا هم کلی بازی کرد بخصوص که دوستش پارسا هم اونجا بود . ...
19 بهمن 1392