تقدیم به روح مادربزرگم
((این نوشته را تقدیم میکنم به روح بزرگ مادر بزرگم که ١١ ساله از بین ما رفته و امروز)) ((سالگرد درگذشتش است.)) مردی مقابل گلفروشی ایستاده بود و می خواست دسته گلی برای مادرش که در شهر دیگری بود سفارش بدهد تا برایش از طریق پست ارسال کنند. وقتی از گل فروشی خارج شد. دختری را دید که روی جدول خیابان نشسته بود و هق هق گریه میکرد. مرد نزدیک دختر رفت و از او پرسید :(( دختر خوب چرا گریه میکنی؟)) دختر در حالی که گریه میکرد گفت:(( میخواستم برای مادرم یک شاخه گل رز بخرم ولی فقط ٧٥ سنت دارم در حالی که گل رز ٢ دلار میشود.)) مرد لبخندی زد و گفت : با من بیا من برای تو یک شاخه رز قشنگ میخرم. وقتی از گلفروشی خارج شدند مرد به دخت...